هوش مصنوعی: این متن شاعرانه به مفاهیمی مانند تنهایی، گذر زمان، طبیعت و نادانی انسان‌ها می‌پردازد. با تصاویری مانند صدای آب، برف، آفتاب و گل‌ها، حس‌هایی از غم، امید و سردی را منتقل می‌کند. شاعر از ناآگاهی مردم نسبت به زیبایی‌های ساده و عمیق زندگی انتقاد می‌کند.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم انتزاعی و فلسفی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و نگاه انتقادی به جامعه، مناسب مخاطبان با درک ادبی و اجتماعی بالاتر است.

آفتابی

صدای آب می آید ، مگر در نهر تنهایی چه می شویند؟
لباس لحظه ها پاک است.
میان آفتاب هشتم دی ماه
طنین برف ، نخ های تماشا ، چکه های وقت.
طراوت روی آجرهاست، روی استخوان روز.
چه می خواهیم؟
بخار فصل گرد واژه های ماست.
دهان گلخانه فکر است.
سفرهایی ترا در کوچه هاشان خواب می بینند.
ترا در قریه های دور مرغانی بهم تبریک می گویند.
چرا مردم نمی دانند
که لادن اتفاقی نیست ،
نمی دانند در چشمان دم جنبانک امروز برق آبهای شط
دیروز است؟
چرا مردم نمی دانند
که در گل های نا ممکن هوا سرد است؟
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:آب
گوهر بعدی:از روی پلک شب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.