هوش مصنوعی: شاعر در مرز خواب و بیداری، حضور سایه‌ی یک نیلوفر را در ویرانه‌های خواب خود احساس می‌کند. این نیلوفر نمادی از ریشه‌دواندن خاطرات یا احساسات عمیق در ناخودآگاه اوست و به‌تدریج تمام وجودش را فرا می‌گیرد. بیداری مانند سیلابی می‌آید و او متوجه می‌شود که نیلوفر به تمام زندگی‌اش پیچیده است و هستی آن با وجودش درآمیخته است. شاعر بارها از خود می‌پرسد که چه بادی این دانه را به سرزمین خوابش آورده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است و درک نمادهای آن مانند نیلوفر، ویرانه‌های خواب و تقابل خواب و بیداری، نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین، بیان انتزاعی و شاعرانه‌ی آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

نیلوفر

از مرز خوابم می گذشتم،
سایه تاریک یک نیلوفر
روی همه این ویرانه فرو افتاده بود.
کدامین باد بی پروا
دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد ؟
در پس درهای شیشه ای رویاها،
در مرداب بی ته آیینه ها،
هر جا که من گوشه ای از خودم را مرده بودم
یک نیلوفر روییده بود.
گویی او لحظه لحظه در تهی من می ریخت
و من در صدای شکفتن او
لحظه لحظه خودم را می مردم.
بام ایوان فرو می ریزد
و ساقه نیلوفر برگرد همه ستون ها می پیچد.
کدامین باد بی پروا
دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟
نیلوفر رویید،
ساقه اش از ته خواب شفافم سر کشید.
من به رویا بودم،
سیلاب بیداری رسید.
چشمانم را در ویرانه خوابم گشودم:
نیلوفر به همه زندگی ام پیچیده بود.
در رگ هایش ، من بودم که میدویدم.
هستی اش در من ریشه داشت،
همه من بود.
کدامین باد بی پروا
دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:مرغ افسانه
گوهر بعدی:یادبود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.