هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از شهری در کنار رودخانه‌ای پرخروش یاد می‌کند که با نخل‌های سر به هم کشیده و شب‌های پرنور توصیف شده است. او از عشق و اسارت قلب خود به دست مردی پرغرور در آن شهر می‌گوید و خاطراتی از شب‌های مهتابی و قایق‌سواری در امواج بی‌کران را به یاد می‌آورد. شاعر با احساسی عمیق از عشق و محبت، به شهر و معشوقه‌اش می‌اندیشد و در خلوت و سکوت، خاطرات را زنده می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل احساسات عمیق عاشقانه و توصیفاتی از رابطه‌های عاطفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا نامناسب باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای شعری نیاز به درک و تجربه بیشتری دارد.

یادی از گذشته

شهریست در کنار آن شط پر خروش
با نخلهای در هم و شبهای پر ز نور

شهریست در کنارهٔ آن شط و قلب من
آنجا اسیر پنجهٔ یک مرد پر غرور




شهریست در کنارهٔ آن شط که سالهاست
آغوش خود به روی من و او گشوده است

بر ماسه های ساحل و در سایه های نخل
او بوسه ها ز چشم و لب من ربوده است




آن ماه دیده است که من نرم کرده ام
با جادوی محبت خود قلب سنگ او

آن ماه دیده است که لرزیده اشک شوق
در آن دو چشم وحشی و بیگانه رنگ او




ما رفته ایم در دل شبهای ماهتاب
با قایقی به سینهٔ امواج بیکران

بشکفته در سکوت پریشان نیمه شب
بر بزم ما نگاه سپید ستارگان




بر دامنم غنوده چو طفلی و من ز مهر
بوسیده ام دو دیدهٔ در خواب رفته را

در کام موج دامنم افتاده است و او
بیرون کشیده دامن در آب رفته را




اکنون منم که در دل این خلوت و سکوت
ای شهر پر خروش ، تو را یاد می کنم

دل بسته ام به او و تو او را عزیز دار
من با خیال او دل خود شاد می کنم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حسرت
گوهر بعدی:پاییز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.