هوش مصنوعی: این شعر روایتی عاشقانه و رویایی از دیدار دو عاشق در کنار دریا است. توصیف طبیعت، احساسات شدید عاشقانه، وهم‌آلودگی و خیال‌پردازی از عناصر اصلی شعر هستند. امواج دریا به عنوان پیام‌رسان عشق عمل می‌کنند و فضایی رمزآلود و شاعرانه ایجاد می‌شود. در پایان، شاعر درگیر توهماتی از حضور معشوق و دعوت خدای دریا می‌شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده، تصاویر شاعرانه انتزاعی و مفاهیم عمیق احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعاره‌های پیچیده و فضای رویایی شعر، مناسب سنین بالاتر است.

دریایی

یک روز بلند آفتابی
در آبی بیکران دریا

امواج تو را به من رساندند
امواج ترانه بار تنها




چشمان تو رنگ آب بودند
آن دم که تو را در آب دیدم

در غربت آن جهان بی شکل
گویی که تو را به خواب دیدم




از تو تا من سکوت و حیرت
از من تا تو نگاه و تردید

ما را می خواند مرغی از دور
می خواند به باغ سبز خورشید




در ما تب تند بوسه می سوخت
ما تشنهٔ خون شور بودیم

در زورق آبهای لرزان
بازیچهٔ عطر و نور بودیم




می زد ، می زد درون دریا
از دلهرهٔ فرو کشیدن

امواج ، امواج ناشکیبا
در طغیان ، به هم رسیدن




دستانت را دراز کردی
چون جریان های بی سرانجام

لبهایت با سلام بوسه
ویران گشتند روی لبهام




یک لحظه تمام آسمان را
در هاله ای از بلور دیدم

خود را و تو را و زندگی را
در دایره های نور دیدم




گویی که نسیم داغ دوزخ
پیچیده میان گیسوانم

چون قطره ای از طلای سوزان
عشق تو چکید بر لبانم




آنگاه ز دوردست دریا
امواج به سوی ما خزیدند

بی آنکه مرا به خویش آرند
آرام تو را فرو کشیدند




پنداشتم آن زمان که عطری
باز از گل خوابها تراوید

یا دست خیال من تنت را
از مرمر آبها تراشید




پنداشتم آن زمان که رازیست
در زاری و هایهای دریا

شاید که مرا به خویش می خواند
در غربت خود ، خدای دریا
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:صدایی در شب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.