هوش مصنوعی:
این متن به توصیف زیباییهای طبیعت و احساسات نهفته در آن میپردازد. با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند برگ، بار، خندهٔ خاموش، شرم و ناز، جلوههای طبیعی را به نمایش میگذارد. همچنین اشاره میکند که پشت این ظاهر زیبا، هیچ احساسی وجود ندارد و از خواننده میخواهد که از دور به آن بنگرد و امیدهای خود را به آن پیوند نزند.
رده سنی:
15+
این متن دارای مفاهیم انتزاعی و شاعرانه است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، اشاره به احساسات پیچیده و ناامیدیهای عاطفی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
گل
همان رنگ و همان روی
همان برگ و همان بار
همان خندهٔ خاموش در او خفته بسی راز
همان شرم و همان ناز
همان برگ سپید به مثل ژاله، ژاله به مثل اشک نگونسار
همان جلوه و رخسار
نه پژمرده شود هیچ
نه افسرده، که افسردگی روی
خورد آب ز پژمردگی دل
ولی در پس این چهره دلی نیست
گرش برگ و بری هست
ز آب و ز گلی نیست
هم از دور ببینش
به منظر بنشان و به نظاره بنشینش
ولی قصه ز امید هبائی که در او بسته دلت، هیچ مگویش
مبویش
که او بوی چنین قصه شنیدن نتواند
مبر دست به سویش
که در دست تو جز کاغذ رنگین ورقی چند، نماند
همان برگ و همان بار
همان خندهٔ خاموش در او خفته بسی راز
همان شرم و همان ناز
همان برگ سپید به مثل ژاله، ژاله به مثل اشک نگونسار
همان جلوه و رخسار
نه پژمرده شود هیچ
نه افسرده، که افسردگی روی
خورد آب ز پژمردگی دل
ولی در پس این چهره دلی نیست
گرش برگ و بری هست
ز آب و ز گلی نیست
هم از دور ببینش
به منظر بنشان و به نظاره بنشینش
ولی قصه ز امید هبائی که در او بسته دلت، هیچ مگویش
مبویش
که او بوی چنین قصه شنیدن نتواند
مبر دست به سویش
که در دست تو جز کاغذ رنگین ورقی چند، نماند
۳۹۴۱
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:میراث
گوهر بعدی:مرداب
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۳۹۹/۷/۱۳ ۰۱:۴۳
ولی قصه ز امید هبائی که در او بسته دلت هیچ مگویش
(هباء:گرد و غبار هوا که از روزن در آفتاب پیدا آید و به دود ماند)
گوهرین: با سلام و احترام و با تشکر از دقت نظر شما. اصلاح شد.