هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که از زیبایی و جذابیت معشوق سخن میگوید و با استفاده از تصاویر و استعارههای زیبا، تأثیر عمیق عشق و جمال معشوق را بر طبیعت و انسان توصیف میکند. شاعر از عناصری مانند باغ، عقل، آفتاب، گنج، و نقشهای دل برای بیان احساسات خود استفاده کرده است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تصاویر پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۴۲۷
گَر باغ ازو واقِف بُدی از شاخِ تَر خون آمدی
وَرْ عقل ازو آگَهْ بُدی از چَشمْ جَیحون آمدی
گَر سَر بُرون کردی مَهَش روزی زِ قُرصِ آفتاب
ذَرّه به ذَرّه در هوا لیلیّ و مَجنون آمدی
وَرْ گنجهایِ لَعْلِ او یک گوشه بر پَستی زدی
هر گوشه ویرانهیی صد گنجِ قارون آمدی
نَقْشی که بر دل میزَنَد بر دیده گَر پیدا شُدی
هر دست و رو ناشُستهیی چون شیخْ ذَاالنّون آمدی
وَرْ سِحْرِ آن کَس نیستی کو چَشم بَندی میکُند
چون چَشم و دل این جسم و تَن بر سَقْفِ گَردون آمدی
ای خواجه نَظّاره گَر تا چند باشد این نَظَر
ارزان بُدی گَر زین نَظَر معشوقْ بیرون آمدی
مهمانِ نو آمد ولی این لوتْ عالم را بَس است
دو کَوْن اگر مهمان شُدی این لوتْ اَفْزون آمدی
وَرْ عقل ازو آگَهْ بُدی از چَشمْ جَیحون آمدی
گَر سَر بُرون کردی مَهَش روزی زِ قُرصِ آفتاب
ذَرّه به ذَرّه در هوا لیلیّ و مَجنون آمدی
وَرْ گنجهایِ لَعْلِ او یک گوشه بر پَستی زدی
هر گوشه ویرانهیی صد گنجِ قارون آمدی
نَقْشی که بر دل میزَنَد بر دیده گَر پیدا شُدی
هر دست و رو ناشُستهیی چون شیخْ ذَاالنّون آمدی
وَرْ سِحْرِ آن کَس نیستی کو چَشم بَندی میکُند
چون چَشم و دل این جسم و تَن بر سَقْفِ گَردون آمدی
ای خواجه نَظّاره گَر تا چند باشد این نَظَر
ارزان بُدی گَر زین نَظَر معشوقْ بیرون آمدی
مهمانِ نو آمد ولی این لوتْ عالم را بَس است
دو کَوْن اگر مهمان شُدی این لوتْ اَفْزون آمدی
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.