هوش مصنوعی: این شعر با تصاویر تلخ و تیره، وضعیت خطرناک و ناامن محیط بیرون را توصیف می‌کند. شاعر هشدار می‌دهد که بیرون از پناهگاه، خطراتی مانند سرما، گرگ‌های گرسنه و شرایط سخت آب‌وهوایی وجود دارد. او تأکید می‌کند که باید در پناهگاه ماند و از بیرون رفتن پرهیز کرد، زیرا جهان بیرون پر از ظلم و سختی است.
رده سنی: 15+ محتوا شامل مضامین تلخ و هشداردهنده درباره‌ی خطرات و شرایط سخت زندگی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد یا باعث نگرانی آن‌ها شود. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم عمیق اجتماعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

پند

بخز در لاکتی حیوان! که سرما
نهانی دستش اندر دست مرگ است
مبادا پوزه‌ات بیرون بماند
که بیرون برف و باران و تگرگ است
نه قزاقی، نه بابونه، نه پونه
چه خالی مانده سفرهٔ جو کناران
هنوزی دوست، صد فرسنگ باقی ست
ازین بیراهه تا شهر بهاران
مبادا چشم خود بَر هم گذاری
نه چشم اختر است این، چشم گرگ است
همه گرگند و بیمار و گرسنه
بزرگ است این غم، ای کودک! بزرگ است
ازین سقف سیه دانی چه بارد؟
خدنگ ظالم سیراب از زهر
بیا تا زیر سقف می‌گریزیم
چه در جنگل، چه در صحرا، چه در شهر
ز بس باران و برف و باد و کولاک
زمان را با زمین گویی نبرد است
مبادا پوزه‌ات بیرون بماند
بخز در لاکتی حیوان! که سرد است
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:پرنده ای در دوزخ
گوهر بعدی:آواز کَرَک
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.