هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه، بیانگر حالات روحی و عاطفی شاعر در مواجهه با معشوق و جهان هستی است. شاعر از احساسات متضاد خود مانند عشق، مستی، وابستگی و رهایی سخن می‌گوید و از مفاهیم عرفانی مانند لاهوت و ناسوت استفاده می‌کند. او همچنین به مفاهیمی مانند تقدیر، عشق الهی و رهایی از مکر دنیا اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم و اصطلاحات به کار رفته در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۳۹

دامن کَشانَم می‌کَشد در بُتکده عَیّاره‌یی
من هَمچو دامَن می‌دَوَم اَنْدَر پِیِ خونْ خواره‌یی

یک لحظه هستم می‌کُند یک لحظه پَستم می‌کُند
یک لحظه مَستَم می‌کُند خودکامه‌یی خَمّاره‌یی

چون مُهره‌اَم در دستِ او چون ماهی‌اَم در شَستِ او
بر چاهِ بابِل می‌تَنَم از غَمْزه سَحّاره‌یی

لاهوت و ناسوتِ من او هاروت و ماروتِ من او
مَرجان و یاقوتِ من او بر رَغْمِ هر بَدکاره‌یی

در صورتِ آبِ خوشی ماهی چو بُرجِ آتشی
در سینه دِلْبَر دلی چون مَرمَری چون خاره‌یی

اسرارِ آن گنجِ جهان با تو بگویم در نَهان
تو مُهْلَتَم دِهْ تا که من با خویش آیم پاره‌یی

روزی زِ عکسِ رویِ او بُردم سَبو تا جویِ او
دیدم زِ عکسِ نورِ او در آبِ جو اِسْتاره‌یی

گفتم که آنچ از آسْمان جُستم بِدیدم در زمین
ناگاه فَضْل ایزدی شُد چاره بیچاره‌یی

شُکر است در اوَّل صَفَم شمشیرِ هِنْدی در کَفَم
در باغ نُصرت بِشْکُفم از فَرّ گُلْ رُخساره‌یی

آن رفت کَزْ رنج و غَمان خَم داده بودم چون کَمان
بود این تَنَم چون استخوان در دستِ هر سَگ‌ساره‌یی

خورشید دیدم نیم شب زُهره دَرآمَد در طَرَب
در شهرِ خویش آمد عَجَب سَرگشته آواره‌یی

اَنْدَر خَمِ طُغْرایِ کُنْ نو گشت این چَرخِ کُهُن
عیسی دَرآمَد در سُخُن بَربَسته در گَهْواره‌یی

در دلْ نَیُفتَد آتشی در پیش نایَد ناخوشی
سَر برنیارَد سَرکَشی نَفْسی نَمانْد اَمّاره‌یی

خوش شُد جهانِ عاشقان آمد قِرانِ عاشقان
وارَست جانِ عاشقان از مَکْر هر مَکّاره‌یی

جان لَطیفِ بانَمَک بر عَرش گردد چون مَلَک
نَبْوَد دِگَر زیرِ فَلَک مانندِ هر سَیّاره‌یی

مانندِ مورانْ عقل و جانْ گشتند در طاسِ جهان
آن رَخْنه جویان را نَهانْ وا شُد دَر و دَرساره‌یی

بی خار گردد شاخ گل زیرا که ایمن شد ز ذل
زیرا نماندش دشمنی گل چین و گل افشاره‌یی

خاموش خاموش ای زبان همچون زبانِ سوسَنان
مانندِ نرگس چَشم شو در باغ کُن نَظّاره‌یی
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.