هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به توصیف تحولات روحی و معنوی انسان میپردازد. در این شعر، شاعر از طریق تشبیهات و استعارات، حالات مختلف روحی و معنوی انسان را بیان میکند. از جمله این حالات میتوان به تبدیل شدن به موجودی نورانی، رسیدن به مقامات عالی معنوی، وحدت با وجود مطلق، و رهایی از قید و بندهای مادی اشاره کرد. شاعر همچنین به مفاهیمی مانند رهایی از خود، رسیدن به کمال، و خدمت به دیگران اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. مفاهیمی مانند وحدت وجود، رهایی از خود، و رسیدن به کمال معنوی ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. بنابراین، این متن برای افراد بالای 16 سال که دارای درک و تجربه بیشتری از زندگی هستند، مناسبتر است.
غزل شمارهٔ ۲۴۴۴
چون دَرشَوی در باغِ دلْ مانندِ گُلْ خُوش بو شَوی
چون بَرپَری سویِ فَلَک همچون مَلَک مَهْ رو شَوی
گَر هَمچو روغن سوزَدَت خود روشنی گَردی همه
سَرخَیْلِ عِشرَتها شَوی گرچه زِ غَمْ چون مو شَوی
هم مُلْک و هم سُلطان شَوی هم خُلْد و هم رِضوان شَوی
هم کُفر و هم ایمان شَوی هم شیر و هم آهو شَوی
از جایْ در بیجا رَوی وَزْ خویشتن تنها رَوی
بیمَرکَب و بیپا رَوی چون آبْ اَنْدَر جو شَوی
چون جان و دلْ یکتا شَوی پیدایِ ناپیدا شَوی
هم تَلْخ و هم حَلْوا شَوی با طَبْع میْ هم خو شَوی
از طَبْعِ خُشکیّ و تَری همچون مَسیحا بَرپَری
گِردابها را بَردَری راهی کُنی یک سو شَوی
شیرین کُنی هر شور را حاضر کُنی هر دور را
پَرده نباشی نور را گَر چون فَلَک نُه تو شَوی
شَهْ باشِ دولت ساخته مَهْ باشِ رِفْعَت یافته
تا چند همچون فاخته جوینده و کوکو شَوی؟
خالی کُنی سَر از هَوَس گَردی تو زنده بینَفَس
یاهو نگویی زان سِپَس چون غَرقه یاهو شَوی
هر خانه را روزَن شَوی هر باغ را گُلْشَن شَوی
با من نباشی من شَوی چون تو زِ خود بیتو شَوی
سَر در زمین چَندین مَکَش سَر را بَرآوَر شاد و کَش
تا تازه و خندان و خَوش چون شاخ شَفْتالو شَوی
دیگر نخواهی روشنی از خویشتن گَردی غَنی
چون شاهْ مِسکین پَروَری چون ماهْ ظُلْمت جو شَوی
تو جانْ نخواهی جانْ دَهی هر دَرد را دَرمان دَهی
مَرهَم نَجویی زَخْم را خود زَخْم را دارو شَوی
چون بَرپَری سویِ فَلَک همچون مَلَک مَهْ رو شَوی
گَر هَمچو روغن سوزَدَت خود روشنی گَردی همه
سَرخَیْلِ عِشرَتها شَوی گرچه زِ غَمْ چون مو شَوی
هم مُلْک و هم سُلطان شَوی هم خُلْد و هم رِضوان شَوی
هم کُفر و هم ایمان شَوی هم شیر و هم آهو شَوی
از جایْ در بیجا رَوی وَزْ خویشتن تنها رَوی
بیمَرکَب و بیپا رَوی چون آبْ اَنْدَر جو شَوی
چون جان و دلْ یکتا شَوی پیدایِ ناپیدا شَوی
هم تَلْخ و هم حَلْوا شَوی با طَبْع میْ هم خو شَوی
از طَبْعِ خُشکیّ و تَری همچون مَسیحا بَرپَری
گِردابها را بَردَری راهی کُنی یک سو شَوی
شیرین کُنی هر شور را حاضر کُنی هر دور را
پَرده نباشی نور را گَر چون فَلَک نُه تو شَوی
شَهْ باشِ دولت ساخته مَهْ باشِ رِفْعَت یافته
تا چند همچون فاخته جوینده و کوکو شَوی؟
خالی کُنی سَر از هَوَس گَردی تو زنده بینَفَس
یاهو نگویی زان سِپَس چون غَرقه یاهو شَوی
هر خانه را روزَن شَوی هر باغ را گُلْشَن شَوی
با من نباشی من شَوی چون تو زِ خود بیتو شَوی
سَر در زمین چَندین مَکَش سَر را بَرآوَر شاد و کَش
تا تازه و خندان و خَوش چون شاخ شَفْتالو شَوی
دیگر نخواهی روشنی از خویشتن گَردی غَنی
چون شاهْ مِسکین پَروَری چون ماهْ ظُلْمت جو شَوی
تو جانْ نخواهی جانْ دَهی هر دَرد را دَرمان دَهی
مَرهَم نَجویی زَخْم را خود زَخْم را دارو شَوی
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
۱۳۱۸
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.