هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد هجران و عشق سخن میگوید. او از شبهای بیقراری، اشکهای فراوان و دیوانگی عاشقان میگوید. همچنین، از ویرانیهای ناشی از غم و رسوایی در گلستان سخن میراند و در نهایت، از پشیمانی پس از گفتن داستان هجران به شمع یاد میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و غمگین است که درک کامل آن نیاز به بلوغ عاطفی و شناختی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شب هجران
دیده در هجر تو شرمندهٔ احسانم کرد
بس که شبها گهر اشک بدامانم کرد
عاشقان دوش ز گیسوی تو دیوانه شدند
حال آشفتهٔ آن جمع پریشانم کرد
تا که ویران شدم آمد به کفم گنج مراد
خانهٔ سیل غم آباد که ویرانم کرد
شمّهای از گل روی تو به بلبل گفتم
آن تُنُک حوصله رسوای گلستانم کرد
داستان شب هجران تو گفتم با شمع
آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد
بس که شبها گهر اشک بدامانم کرد
عاشقان دوش ز گیسوی تو دیوانه شدند
حال آشفتهٔ آن جمع پریشانم کرد
تا که ویران شدم آمد به کفم گنج مراد
خانهٔ سیل غم آباد که ویرانم کرد
شمّهای از گل روی تو به بلبل گفتم
آن تُنُک حوصله رسوای گلستانم کرد
داستان شب هجران تو گفتم با شمع
آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
۱۸۸۳
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:نظاره
گوهر بعدی:سفر با او
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.