هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تغییر نگرش خود نسبت به زندگی و عشق سخن می‌گوید. او که قبلاً به دنبال فریب دیگران و ساختن بت‌ها بود، اکنون از این کار خسته شده و به دنبال حقیقت و عشق واقعی است. او از بت‌سازی دست کشیده و به دنبال شناخت خود و رهایی از اندیشه‌های بیهوده است. شاعر تأکید می‌کند که عشق واقعی تنها در صورتی ارزشمند است که باعث رشد و تعالی انسان شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۴۹

من پیش ازین می‌خواستم گفتارِ خود را مُشتری
وَاکْنون‌ هَمی‌خواهم زِ تو کَزْ گفتِ خویشَم واخَری

بُت‌ها تَراشیدم بَسی بَهرِ فَریبِ هر کسی
مَستِ خَلیلَم من کُنون سیر آمدم از آزَری

آمد بُتی‌ بی‌رَنگ و بو دَستم مُعَطَّل شُد بِدو
اُستادِ دیگر را بِجو بَهرِ دُکانِ بُتگَری

دُکّان زِ خود پَرداختم اَنْگازها انداختم
قَدْرِ جُنون بِشْناختم زَ انْدیشه‌ها گشتم بَری

گَر صورتی آید به دل گویم بُرون رو ای مُضِلّ
تَرکیبِ او ویران کُنم گَر او نِمایَد لَمْتُری

کِی دَرخور لیلی بُوَد؟ آن کَس کَزو مَجنون شود
پایِ عَلَم آن کَس بُوَد کو راست جانی آن سَری
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.