هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و وصال معشوق سخن میگوید و از بوسهها و لحظات ناب عاشقانه یاد میکند. او از دنیای مادی و قصههای کهن مانند جمشید گذر کرده و به عشق واقعی رسیده است. همچنین، به زیباییهای طبیعت مانند سرو، گل و بادام اشاره میکند و از ساقی میخواهد که دیگر او را با قصههای گذشته سرگرم نکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات شعر نیاز به درک ادبی و تجربهی عاطفی بیشتری دارد.
آوازۀ عاشقی
تا بوسه از آن لعل دلآرام گرفتم
جانم به لبم آمد و، آرام گرفتم
منعم مکن از دیدن قد و رخ و چشمش
من انس به سرو و گل و بادام، گرفتم
ساقی! بر من قصهٔ جمشید چه خوانی
جمشید منم تا به کفم جام گرفتم
بدنام مخوان زاهدم از عشق، که تا من
در حلقهٔ عشّاق شدم، نام گرفتم
سودای خوشی دوش به آن ماه نمودم
جان دادم و یک بوسه به انعام گرفتم
جانم به لبم آمد و، آرام گرفتم
منعم مکن از دیدن قد و رخ و چشمش
من انس به سرو و گل و بادام، گرفتم
ساقی! بر من قصهٔ جمشید چه خوانی
جمشید منم تا به کفم جام گرفتم
بدنام مخوان زاهدم از عشق، که تا من
در حلقهٔ عشّاق شدم، نام گرفتم
سودای خوشی دوش به آن ماه نمودم
جان دادم و یک بوسه به انعام گرفتم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:توبه شکستم
گوهر بعدی:حلقۀ زلف
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.