هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، شاعر بزرگ ایرانی، بیانگر تمایل به رهایی از قید و بندهای دنیوی و روی آوردن به عشق، شراب و طبیعت است. شاعر از ترک ظواهر مذهبی و پیوستن به خمّار (میفروش) و نوشیدن باده سخن می‌گوید. او همچنین از عشق به معشوق، گلگشت در بهار و رویگردانی از مردم صحبت می‌کند. در ادامه، به مخالفت با واعظ و محتسب (ناظران دینی و اخلاقی) پرداخته و تأکید می‌کند که به جای گفتار، به کردار روی آورده شود. در پایان، شاعر از گمگشتگی در عشق و جستجوی یار واقعی می‌گوید.
رده سنی: 18+ این شعر دارای مضامین عرفانی و انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره به مصرف شراب و مخالفت با نهادهای مذهبی ممکن است نیاز به درک و بلوغ فکری بیشتری داشته باشد.

گوهر

وقت آنست که از خانه به بازار شویم
خرقه و سبحه فروشیم و بخمّار شویم

قدحی باده بنوشیم چه هوشیار، چه مست
همچنان از در خمّار به گلزار شویم

صبحگاهان بنشانیم ز سر رنج خمار
بعیادت بسر نرگس بیمار شویم

با پریروی پریزاد به گلگشت بهار
ناپدید از نظر خلق بیک بار شویم

بلبل آشفته و مستانه سراید غزلی
مست و آشفتهٔ آن بادهٔ گلنار شویم

واعظ شهر اگر منکر می خوردن ماست
ما هم از گفتهٔ او بر سر انکار شویم

محتسب گر نکند حلم و صفا با رندان
با دف و چنگ و نی‌اش در صف پیکار شویم

سودی از گفته ندیدیم مگر تا قدری
لب ز گفتار ببندیم و بکردار شویم

گوهر بحر عطائیم چو خود نشناسیم
گوهر خویش ز بیگانه خریدار شویم

ای صبوحی طلب عشق ز بیگانه مکن
می‌توانیم که اندر طلب یار شویم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:مبدأ برهان
گوهر بعدی:گلگون قبا، خونین کفن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.