۳۶۳ بار خوانده شده

تمنّا

زلفت از سنبل تر سر زده بر طرف چمن
کاکلت بسته صف از ملک حبش لشکر چین

در ختا و ختن ای خسرو خوبان جهان
چون تو شوخی نبود در همهٔ چین و ماچین

لب من با لب تو نرد ببوسی میباخت
لب لشکر شکنت گفت که بردی بر چین

خواستم جوهر هندو ز لبت بر چینم
لب تو گفت بچین، غمزهٔ تو گفت مچین

من از این چین و مچین، واله و شیدا چکنم
سر زلف بت شکر شکنت برده ز چین

از گل روش صبوحی چه تمنّا داری
غنچه این لحظه تو از باغ وصالش برچین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:آیهٔ رحمت
گوهر بعدی:نکته به نکته، مو به مو
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.