۳۲۶ بار خوانده شده
فصل بهار شد، بیا تا به خُم آوریم رو،
کز سر شط خُم کِشیم آب طَرَب سبو سبو
گریه نمیدهد امان تا به تو من بیان کنم
قصهٔ جور زلف تو، نکته به نکته مو به مو
دعوی حسن میکند، چهرهٔ گل به گلستان
یار کجاست تا شود پیش حریف روبرو
راندهٔ دیر و کعبه ام، نیست به هر طرف نظر
چون نشود ستاره جو کوچه به کوچه، کو به کو
بوی عبیر زلف تو، در پس پرده خیال
کرده ز چشم تو نهان، غنچه مثال توبتو
هان ز جفای دوستان رفته صبوحی غمین
چون نرود ز دست غم، خانه به خانه سو به سو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
کز سر شط خُم کِشیم آب طَرَب سبو سبو
گریه نمیدهد امان تا به تو من بیان کنم
قصهٔ جور زلف تو، نکته به نکته مو به مو
دعوی حسن میکند، چهرهٔ گل به گلستان
یار کجاست تا شود پیش حریف روبرو
راندهٔ دیر و کعبه ام، نیست به هر طرف نظر
چون نشود ستاره جو کوچه به کوچه، کو به کو
بوی عبیر زلف تو، در پس پرده خیال
کرده ز چشم تو نهان، غنچه مثال توبتو
هان ز جفای دوستان رفته صبوحی غمین
چون نرود ز دست غم، خانه به خانه سو به سو
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:تمنّا
گوهر بعدی:خیال تو
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.