هوش مصنوعی: شاعر در این متن از جدایی از معشوق و پیوند دوباره با او سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که بدون معشوق، زندگی برایش بی‌معناست و تنها با بودن در کنار اوست که احساس آرامش و خوشبختی می‌کند. شاعر از تحولی که عشق در وجودش ایجاد کرده سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که حاضر نیست حتی برای یک لحظه از معشوق دور بماند.
رده سنی: 15+ این متن دارای مفاهیم عاطفی عمیق و استفاده از استعاره‌های شعری است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل زیبایی‌های ادبی و عرفانی متن نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً از نوجوانی به بعد شکل می‌گیرد.

غزل شمارهٔ ۴

بگسلم از تو، با که پیوندم؟
از تو گر بگسلم به خود خندم

بخت بیدار یاور من شد
ناگهان زی در تو افکندم

بندها بود بر من، اکنون شد
دیدن تو کلید هر بندم

کان اگر کَندَمی نیافتمی
زان تو را یافتم که جان کندم

کی خبر داشتم ز خود بی تو
که چی‌ام، یا چه گونه، یا چندم

اگه اکنون شدم ز خود که مرا
جاودان با تو بود پیوندم

لاغر و مرده بودمی و اکنون
یال و بازو به جان بیاگندم

بی تو از تن چه کیسه بردوزم؟
یا ز جان، من چه طرف بربندم؟

بی تو با ملک جم نه خشنودم
با تو باشم، به هیچ خرسندم

دور گردم ز جان و تن، شاید
دور باد از تو دور، نپسندم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.