۳۲۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۴۷۷

سِرکه هفت ساله را از لبِ او حَلاوتی
خاربُنانِ خُشک را از گُلِ او طَراوتی

جان و دلِ فَسُرده را از نَظَرش گُشایشی
سنگِ سیاهِ مُرده را از گُذَرش سَعادتی

از گُذَری که او کُند گردد سردْ دوزخی
وَزْ نَظَری که اَفکَند زنده شود وَلایتی

مُرده زِ گور بَرجَهَد آید و مُسْتَمِع شود
گَر بُتِ من زِ مُرده‌یی یاد کُند حِکایَتی

آن که زِ چَشمِ شوخِ او هر نَفَسی‌ست فِتْنه‌یی
آن کِه زِ لُطفِ قامَتَش هر طَرَفی قیامَتی

آه که در فِراقِ او هر قَدَمی‌ست آتشی
آه که از هوایِ او می‌رَسَدَم مَلامَتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.