هوش مصنوعی: این شعر به انتقاد از وضعیت نابسامان جهان و انحراف از اصول اخلاقی و دینی می‌پردازد. شاعر از فراموشی تعالیم پیامبران مانند موسی و عیسی و همچنین از بین رفتن اخلاق محمدی و دستورات الهی شکایت دارد. او به فساد، جور، و خشونت در جهان اشاره می‌کند و از خونریزی‌ها و بی‌عدالتی‌ها در جامعه انتقاد می‌کند. شاعر همچنین از نابودی طبیعت و بی‌توجهی به ارزش‌های انسانی ابراز ناراحتی می‌کند و در پایان، مردم را به دلیل نادانی و بی‌توجهی به حقایق سرزنش می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل انتقادات شدید از وضعیت اجتماعی، خشونت، و مفاهیم پیچیده اخلاقی و دینی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم ممکن است نیاز به درک بالاتری از مسائل اجتماعی و تاریخی داشته باشند.

شمارهٔ ۲ - لابه حکیم

فریاد از این جهان و از این دنیا
وین رسم ناستوده ی نازببا

برباد رفته قاعده ی موسی
و از یاد رفته توصیه ی عیسی

توراهٔ گشته توریهٔ بدعت
انجیل گشته واسطهٔ دعوا

خُلق محمدی شده مستنکر
دستور ایزدی شده مستثنی

هامون به خود نبیند جزکوشش
دریا به خود نبیند جز غوغا

گرد قتال خیزد از این هامون
طوفان مرگ خیزد از این دربا

بر ماهتاب‌، تیر زند کتان
بر آفتاب‌، تیغ کشد حربا

خون می‌چکد زکلک سیاسیون
جان می‌طپد ز رای ذوی‌الارا

جور و فساد سرزده درگیتی
صلح و سدادگم شده از دنیا

قومی پلنگ خوی ز هرگوشه
درهم فتاده‌اند پلنگ‌آسا

گرگان آدمی رخ و آدم‌خوار
دیوان آهنین دل و آهن‌خا

آن خون این مکد ز ره پلتیک
این جان آن کند به ره یاسا

ملک خدای گشته دو صدپاره
هر ملک را گروهی گنج‌آرا

وآنکه به خیره بر زبر هرگنج
میران نشسته‌اند چو اژدرها

هریک به دل گرفته بسی امید
هریک به سر نهفته بسی سودا

هر ساعتی به آرزوی این قوم
صد جوی خون روان شد ازصحرا

اوکام دل نیافته وز هر سوی
بینی نشسته با دل خون پالا

چندین هزار مادر بی‌فرزند
چندین هزار بچهٔ بی‌بابا

ای خود بر نهاده پی پرخاش
وی تیغ برکشیده پی هیجا

این خون پاک ملت یزدان است
چندین چنین چه‌پزی بی‌پروا

این باغ ایزد است و درختانش
با دست حق دمیده چنین زیبا

ای خیره باغ را چه زنی آتش
وی خر درخت را چه‌خوری بی‌جا

مشکن درخت یزدان را مشکن
منما تهی گلستان را، منما

*‌
*‌

هان ای حکیم چندکنی لابه
هان ای ادیب چند کنی غوغا

لابه به پیش کور نیارد مرد
غوغا به پیش کر نکند دانا

مردم کرند نیمی و نیمی کور
ازکور وکر، چه خواهی جز حاشا

آنکو شنید، باد بر او نفرین
گر خود شنید وکارنبست آن را

وانکو بدید، باد بر او توبیخ
گر زانکه دید و بار نبست آنجا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیلن (مضارع مسدس اخرب مکفوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱ - شکوه از حسود
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳ - فخریه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.