۲۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۸ - پیشگویی

بهارا بهل تا گیاهی برآید
درخشی ز ابر سیاهی برآید

درین تیرگی صبر کن شام غم را
که از دامن شرق ماهی برآید

بمان تا درین ژرف یخ‌زار تیره
به نیروی خورشید راهی برآید

وطن چاهسار است و بند عزیزان
بمان تا عزیزی ز چاهی برآید

درین داوری مهل ده مدعی را
که فردا به محضرگواهی برآید

به بیداد بدخواه امروز سرکن
که روز دگر دادخواهی برآید

برون آید از آستین دست قدرت
طبیعت هم از اشتباهی برآید

برین خاک‌، تیغ دلیری بجنبد
وزین دشت‌، گرد سپاهی برآید

گدایان بمیرند و این سفله مردم
که برپشت زین پادشاهی برآید

نگاهی کند شه به حال رعیت
همه کام‌ها از نگاهی برآید

ز دست کس ار هیچ ناید صوابی
بهل تا ز دستی گناهی برآید

مگر از گناهی بلایی بخیزد
مگر از بلایی رفاهی برآید

مگر از میان بلاگرمگاهی
ز حلقوم مظلوم آهی برآید

مگر ز آه مظلوم گردی بخیزد
وزآن گرد صاحب کلاهی برآید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷ - راه عمل
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹ - به چه کارید؟
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.