هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناامیدی و غم ناشی از بی‌وفایی روزگار و بختِ بد می‌نالد. او احساس می‌کند که بختِ ناسازگار به او پشت کرده و اکنون در حالی که او بیدار و مشتاق است، بخت به خواب رفته است. شاعر از آسمان و چرخِ روزگار شکایت می‌کند و از دردهای روحی خود می‌گوید. با این حال، او به هنر و شعر خود به عنوان مایه‌ای برای مقاومت در برابر سختی‌ها اشاره می‌کند و خود را همچون بلبلی در باغ نظم می‌داند که با قلمش آواز می‌خواند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و صنایع ادبی پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۶۶ - شکوه از بخت

غم زمانه به سختی گرفته دامانم
ز بی‌ وفایی این بخت سست پیمانم

ببسته بود به من بخت‌، این چنین میثاق
که من بخوابم و اوخود بود نگهبانم

کنون بخفته مرا بخت و من چو مشتاقان
نشسته بر سر او لای لای می‌خوانم

چو بخت‌ شوم مرا چرخ‌ بیند اندر خواب
به روی غم غم دیگر نهد فراوانم

ایا سپهر طرب کاه غم‌فزای آخر
ازین باده با شکنج غم مرنجانم

کنون به مشت توام من ولیک در مشتت
مقاومت را سرسخت‌تر ز سندانم

به باغ نظم کنون همچو عندلیبم من
صریر کلک بود دلنواز دستانم

بلی چو نقد هنر هست مایهٔ دستم
از آن‌ جهت بود اینسان کساد دکانم

به دور دهر بخوشیده کشت امیدم
به کلک و خامه بود گرچه ابر نیسانم

به روزگار بخشکیده خود لب ذوقم
اگرچه هست کنون طبع‌، بحر عمانم

اگر به کلک من اندر نه ابر نیسانست
به‌ صفحه پس ز چه رو در و گوهر افشانم

وگر به طبع من اندر نه بحر عمانست
ز بهر چیست سخن همچو در غلطانم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۵ - آرمان شاعر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۷ - بث الشکوی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.