هوش مصنوعی:
این شعر به انتقاد از وضعیت سیاسی و اجتماعی میپردازد. شاعر فتنهها، حقهبازی، فساد در انتخابات، وکلا و مجلس بیاختیار، نفوذ ارتجاع و فاشیسم، سوءاستفاده از قدرت، و فراموشکاری ملت را به تصویر میکشد. همچنین، به بیعدالتی، خیانت، و سقوط اخلاقی در جامعه اشاره دارد.
رده سنی:
18+
محتوا شامل انتقادات تند سیاسی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال نامناسب باشد. همچنین، استفاده از مفاهیم پیچیده و تمثیلهای ادبی نیاز به درک بالاتری دارد.
شمارهٔ ۱۶۹ - فتنههای آشکار
فتنهها آشکار میبینم
دستها توی کار میبینم
حقهبازان و ماجراجویان
بر خر خود سوار میبینم
بهر تسخیر خشک مغزی چند
نطقها آبدار میبینم
جای احرار در تک زندان
یا به بالای دار میبینم
ز انتخابات سوء، مجلس را
پر ز عیب و عوار میبینم
وکلا را به مثل دور ششم
گیج و بیاختیار میبینم
آلت دست ارتجاع و فاشیست
جملگی را قطار میبینم
بعد تصویب اعتبار رنود
کار بیاعتبار میبینم
چند لوطی زکهنه جاسوسان
روز و شب گرم کار میبینم
پیشبینی که عاقلان کردند
بعد ازین آشکار میبینم
سفها را به کارهای بزرگ
داخل و برقرار میبینم
در گلستان به جای کبک و تذور
قنفذ و سوسمار میبینم
آن که را داده جان به راه وطن
بیسرانجام و خوار میبینم
وانکه را برد و خورد و خوش خوابید
شاد و ایران مدار میبینم
ملتی را که شد فرامشکار
عاقبت اشکبار میبینم
ز انتخاباتشان مسلم گشت
آنچه این جان نثار میبینم
چاپلوسان و چاکران قدیم
روی مجلس هوار میبینم
خیل بیعرضگان جاهل را
داخل کار و بار میبینم
ظاهرا شهپرست و در باطن
با عدو دستیار میبینم
لیک روز بلیه و سختی
همه را در فرار میبینم
امتحان را دوبار خوردن زهر
جرم بیاغتفار میبینم
و آدمی را که ترک تجربه کرد
بیتعارف حمار میبینم
وانکه ننهاد فرق دشمن و دوست
چارهاش انتحار میبینم
دستها توی کار میبینم
حقهبازان و ماجراجویان
بر خر خود سوار میبینم
بهر تسخیر خشک مغزی چند
نطقها آبدار میبینم
جای احرار در تک زندان
یا به بالای دار میبینم
ز انتخابات سوء، مجلس را
پر ز عیب و عوار میبینم
وکلا را به مثل دور ششم
گیج و بیاختیار میبینم
آلت دست ارتجاع و فاشیست
جملگی را قطار میبینم
بعد تصویب اعتبار رنود
کار بیاعتبار میبینم
چند لوطی زکهنه جاسوسان
روز و شب گرم کار میبینم
پیشبینی که عاقلان کردند
بعد ازین آشکار میبینم
سفها را به کارهای بزرگ
داخل و برقرار میبینم
در گلستان به جای کبک و تذور
قنفذ و سوسمار میبینم
آن که را داده جان به راه وطن
بیسرانجام و خوار میبینم
وانکه را برد و خورد و خوش خوابید
شاد و ایران مدار میبینم
ملتی را که شد فرامشکار
عاقبت اشکبار میبینم
ز انتخاباتشان مسلم گشت
آنچه این جان نثار میبینم
چاپلوسان و چاکران قدیم
روی مجلس هوار میبینم
خیل بیعرضگان جاهل را
داخل کار و بار میبینم
ظاهرا شهپرست و در باطن
با عدو دستیار میبینم
لیک روز بلیه و سختی
همه را در فرار میبینم
امتحان را دوبار خوردن زهر
جرم بیاغتفار میبینم
و آدمی را که ترک تجربه کرد
بیتعارف حمار میبینم
وانکه ننهاد فرق دشمن و دوست
چارهاش انتحار میبینم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۸ - گو نکنم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۰ - شب پائیز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.