هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که در مسیر عشق خود با ناکامی‌ها و سختی‌های بسیاری روبرو شده است. شاعر از بی‌ثمر بودن تلاش‌هایش، رنج‌های عاطفی، و ناامیدی‌هایش سخن می‌گوید، اما در عین حال به عشق و فداکاری پایبند است. او به مفاهیمی مانند مرگ، وصال، و جاودانگی اشاره می‌کند و تأکید دارد که تنها کسانی که از مرگ نمی‌هراسند، جاودانه می‌مانند. در پایان، شاعر از فداکاری خود در راه معشوق سخن می‌گوید و از او می‌خواهد که این فداکاری را بپذیرد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی مانند رنج عشق، مرگ، و فداکاری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر شاعرانه مانند ریختن خون و چکیدن دل خون ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۰

در پایش اوفتادم و اصلا ثمر نداشت
تا خون من نریخت ز من دست برنداشت

دل خون شد از نگاهش وبر خاک ره چکید
بیچاره بین که طاقت یک نیشتر نداشت

چون سر نداشتیم عبث دست و پا زدیم
آری ز پا فتاد هرآن کس که سر نداشت

در خون تپیدنم ز دل زار خویش بود
ورنه خدنگ ناز تو چندان خطر نداشت

ازگریه‌سود نیست که‌من‌خود به‌چشم خویش
دیدم که هیچ گریه و زاری اثر نداشت

یا مرگ یا وصال که فرهادکوه کن
در عاشقی جز این‌دو خیالی دگر نداشت

گمنام زیست هرکه ز مرگ احترازکرد
جاوید ماند آنکه ز مردن حذر نداشت

جانی که داشت کرد نثار رهت «‌بهار»
جانا بر او ببخش کزین بیشتر نداشت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.