هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق پنهان و رازآلود سخن می‌گوید و از مخاطب می‌خواهد که جان خود را فدا کند و به عشق حقیقی برسد. در ادامه، شاعر از مفاهیمی مانند قلندری، آتش عشق، و وحدت وجود صحبت می‌کند و به این اشاره می‌کند که گاهی چیزهایی که به ظاهر ناخوشایند یا کفرآمیز به نظر می‌رسند، در حقیقت حامل معنای عمیق‌تری هستند. در پایان، شاعر به دوران جدیدی اشاره می‌کند که در آن جان انسان به دریا می‌پیوندد و سلطنت عشق برقرار می‌شود.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فداکاری جان و وحدت وجود ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۵۰۸

مرا آن دِلْبَرِ پنهان، هَمی‌گوید به پنهانی
به من دِهْ جان، به من دِهْ جان، چه باشد این گِرانْ جانی؟

یکی لحظه قَلَنْدَر شو، قَلَنْدَر را مُسَخَّر شو
سَمَنْدَر شو، سَمَنْدَر شو، در آتش رو به آسانی

در آتش رو، در آتش رو، در آتشدانِ ما خَوش رو
که آتش با خَلیلِ ما کُند رَسْمِ گُلِسْتانی

نمی‌دانی که خارِ ما بُوَد شاهَنشَهِ گُل‌ها؟
نمی‌دانی که کُفرِ ما بُوَد جانِ مسلمانی؟

سَراندازان، سَراندازان، سَراندازی، سَراندازی
مُسلمانان، مُسلمانان، مُسلمانی، مُسلمانی

خداوندا تو می‌دانی که صَحرا از قَفَص خوش تَر
وَلیکِن جُغد نَشْکیبَد زِ گورستان و ویرانی

کُنون دورانِ جان آمد، که دریا را دَرآشامَد
زِهی دوران، زِهی حَلقه، زِهی دورانِ سُلطانی

خَمُش چون نیست پوشیده فقیرِ باده نوشیده
که هست اَنْدَر رُخَش پیدا، فَر و اَنْوارِ سُبحانی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.