هوش مصنوعی: شاعر در این شعر با خطاب به مسلمانان، از عشق و سودای خود سخن می‌گوید. او از اندیشه‌های عمیق و عشق بی‌پایان خود به معشوق می‌گوید و از مسلمانان می‌خواهد که او را در این راه یاری کنند. شاعر همچنین از شمس تبریزی یاد می‌کند و او را تنها کسی می‌داند که می‌تواند به او کمک کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۵۶۱

مُسلمانان مُسلمانان، مرا جانی‌‌ست سودایی
چو طوفان بر سَرَم بارَد ازین سودا زِبالایی

مُسلمانان مُسلمانان، به هر روزی یکی شوری
به کویِ لولیان اُفْتَد ازان لولیِّ سُرنایی

مُسلمانان مُسلمانان، زِجان پُرسید کِی سابِق
وَرایِ طورِ اندیشه، حَریفان را چه می‌پایی

مُسلمانان مُسلمانان، بِشویید از دلِ من دست
کَزین اندیشه دادم دلْ به دستِ موجِ دریایی

مُسلمانان مُسلمانان، خَبَر آن کارفرما را
که سَخت از کار رفتم من، مرا کاری بِفَرمایی

مُسلمانان مُسلمانان، اَمانَت دستِ من گیرید
که مَستَم رَه نمی‌دانم، بِدان معشوقِ زیبایی

مُسلمانان مُسلمانان، به کویِ او سِپاریدَم
بَران خاکَم بِخُسپانید، زان خاک است بینایی

مُسلمانان مُسلمانان، زبانِ پارسی گویم
که نَبْوَد شَرط در جمعی، شِکَر خوردن به تنهایی

بیا ای شَمسِ تبریزی، که بَر دست این سُخَن بیزی
به غیرِ تو نمی‌باید، تویی آن کِه همی‌بایی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.