هوش مصنوعی: کارداری در شامگاه به روستایی رسید، غذا خورد و خوابید. صبح با صدای خروس از خواب بیدار شد و از خشم فرمان کشتن همه خروس‌ها را داد. شب بعد متوجه شد که دیگر کسی نیست تا او را بیدار کند.
رده سنی: 12+ متن دارای مفاهیم اخلاقی و تمثیلی است که برای درک بهتر نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین استفاده از زبان و سبک کلاسیک ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

داستان کاردار

کارداری براند گرم به‌دشت
شامگاهان به قریه‌ای بگذشت

لقمه‌ای‌خورد و جرعه‌ای‌پیوست
دیده بر هم نهاد خسته و مست

تاکه‌از باغ خاست بانگ خروس
خواجه‌برجست خشمناک‌و عبوس

گفت کاین مرغ بلهوس شومست
یاوه گوی و فراخ حلقومست

داد فرمان به مهتر و پاکار
کز خروسان برآورند دمار

هرچه آنجا خروس بدکشتند
خاک با خونشان بیاغشتند

نیمشب خواجه چون‌به‌بستر خفت
با ندیمی از آن خویش بگفت

چون‌بخواند خروس صبح ای یار
خیز و ما را ز خواب کن بیدار

گفتش ای خواجه اندربن ماوی
صبح خوانی دگر نماند بجا

سر بریدی خروسکان را باز
مرغ سرکنده کی کند آواز
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:تمثیل
گوهر بعدی:فرار آیرم از ایران
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.