هوش مصنوعی:
متن داستان مردی عالم را روایت میکند که در کتابخانه مشغول مطالعه است. فردی نادان به او میگوید که چرا تنها نشستهاست. مرد عالم پاسخ میدهد که کسی که نور معرفت دارد، هرگز تنها نیست، اما نادان حتی در میان جمع نیز احساس تنهایی میکند. متن بر اهمیت کتاب، علم، و معرفت تأکید دارد و بیان میکند که کتابها حاصل عمر و تجربههای بشر هستند و مطالعه باعث آرامش خاطر میشود.
رده سنی:
14+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و ادبی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگان و ساختارهای شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
خاتمهٔ کتاب شهید بلخی
بود روزی شهید بنشسته
درکتبخانه در به رخ بسته
نسخها چیده از یمین و یسار
بود سرگرم سیر آن گلزار
ناگه آمد ز در، گرانجانی
خشک مغزی، عظیم نادانی
گفت با شیخ، کای ستوده لقا
از چه ایدر نشستهای تنها
شیخ برداشت از مطالعه سر
وز شکرخنده ربخت گنج گهر
کفت آری چو خواجه پیدا شد
بنده تنها نبود و تنها شد
هرکرا نور معرفت به سرست
گرچهتنهاستیکجهانبشرست
وان که را مغز بیفروغ و بهاست
در میان هزارکس تنهاست
ثمر عمر، عقل و تجربت است
تجربت بیخ علم و معرفت است
این همه علمها که مشتهرند
حاصل زندگانی بشرند
در کتب حرفها که انبارست
جوهر و مایههای اعمارست
عمرها را اگر عیارستی
صفحهٔ علم پیلوارستی
هرکتابی کش از خرد بهریست
نقد عمری و حاصل دهریست
بر نادان کتاب، کانایی است
زی حردمند، جان دانایی است
پیش او عقده بر زبان دارد
پیش این زنده است و جان دارد
هرکرا با کتاب کار افتاد
عمرشاز شصت تا هزار افتاد
وان که در خلوتش کتب خوانیست
خاطرش فارغ از پریشانی است
هرکه شد باکتاب یار و ندیم
یاد نارد ز دوستان قدیم
درکتبخانه در به رخ بسته
نسخها چیده از یمین و یسار
بود سرگرم سیر آن گلزار
ناگه آمد ز در، گرانجانی
خشک مغزی، عظیم نادانی
گفت با شیخ، کای ستوده لقا
از چه ایدر نشستهای تنها
شیخ برداشت از مطالعه سر
وز شکرخنده ربخت گنج گهر
کفت آری چو خواجه پیدا شد
بنده تنها نبود و تنها شد
هرکرا نور معرفت به سرست
گرچهتنهاستیکجهانبشرست
وان که را مغز بیفروغ و بهاست
در میان هزارکس تنهاست
ثمر عمر، عقل و تجربت است
تجربت بیخ علم و معرفت است
این همه علمها که مشتهرند
حاصل زندگانی بشرند
در کتب حرفها که انبارست
جوهر و مایههای اعمارست
عمرها را اگر عیارستی
صفحهٔ علم پیلوارستی
هرکتابی کش از خرد بهریست
نقد عمری و حاصل دهریست
بر نادان کتاب، کانایی است
زی حردمند، جان دانایی است
پیش او عقده بر زبان دارد
پیش این زنده است و جان دارد
هرکرا با کتاب کار افتاد
عمرشاز شصت تا هزار افتاد
وان که در خلوتش کتب خوانیست
خاطرش فارغ از پریشانی است
هرکه شد باکتاب یار و ندیم
یاد نارد ز دوستان قدیم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شعور پنهان و شعور آشکار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.