هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از غم و اندوه فراوانی که در زندگی تجربه کرده است سخن میگوید. او از گریههای بیپایان در شب و روز، از درد از دست دادن طبیعت (سپیدار باغ)، از ناتوانی در بیان دردها (دست و دهان بسته)، از رنج هنر در سرزمینی پر از حادثه، و از سوگ برای از دسترفتهها مینویسد. در نهایت اشاره میکند که با وجود گریههای بسیار، غم او کم نشده است.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عمیق عاطفی و اجتماعی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مرگ و میر، ناامیدی و دردهای اجتماعی ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
گریستیم
شب را گریستیم،سحر را گریستیم
ما گامگامِ راهِ سفر را گریستیم
وقتی که میزدند سپیدارِ باغ را
ما یکبهٔک صدایِ تبر را گریستیم
دست و دهانِ بسته به فریاد آمدیم
یعنی تمامِ خونِ جگر را گریستیم
در سرزمینِ حادثه و داربستِ شعر
روز و شبِ سیاهِ هنر را گریستیم
بر آستانِ آتش و خاکسترِ مراد
آیینهدار و آینهگر را گریستیم
باری ز مرگومیر چو فارغ شدیم ما
دیه و دیارِ خاکبهسر را گریستیم
مضمونِ گریه کم نشد از دور و پیشِ ما
هرچند که بلا و بتر را گریستیم
۱۳ عقرب ۱۳۶۷ کابل
ما گامگامِ راهِ سفر را گریستیم
وقتی که میزدند سپیدارِ باغ را
ما یکبهٔک صدایِ تبر را گریستیم
دست و دهانِ بسته به فریاد آمدیم
یعنی تمامِ خونِ جگر را گریستیم
در سرزمینِ حادثه و داربستِ شعر
روز و شبِ سیاهِ هنر را گریستیم
بر آستانِ آتش و خاکسترِ مراد
آیینهدار و آینهگر را گریستیم
باری ز مرگومیر چو فارغ شدیم ما
دیه و دیارِ خاکبهسر را گریستیم
مضمونِ گریه کم نشد از دور و پیشِ ما
هرچند که بلا و بتر را گریستیم
۱۳ عقرب ۱۳۶۷ کابل
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر بعدی:انتظار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.