هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از گذر بهار و نرسیدن معشوق سخن میگوید. او از رنجهای تنهایی و بیتوجهی دیگران مینالد و آرزو میکند که دشمن معشوق هرگز تجربهی چنین دردهایی را نداشته باشد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانهی عمیق و احساسات پیچیدهی انسانی است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد.
انتظار
شکوفه ریخت،چمن پیر شد، بهار گذشت
نیامدیّ و بهارم به انتظار گذشت
به حیرتی نشدم کشتهٔ تبسّمِ گل
ببین که فصلِ نشاطم چه ناگوار گذشت
نسیمِ هرزه بسی جلوه کرد و ناز نمود
کسش به هیچ نپرسید،خوار و زار گذشت
ز تنگچشمیِ هر خار و خس در اینگلشن
نیامدی که ببینی چه روزگار گذشت
خدا به دشمنت ای آشنا نشان ندهد
از آنچه بر سرِمن بی تو باربار گذشت
بهار ۱۳۶۲ کابل
نیامدیّ و بهارم به انتظار گذشت
به حیرتی نشدم کشتهٔ تبسّمِ گل
ببین که فصلِ نشاطم چه ناگوار گذشت
نسیمِ هرزه بسی جلوه کرد و ناز نمود
کسش به هیچ نپرسید،خوار و زار گذشت
ز تنگچشمیِ هر خار و خس در اینگلشن
نیامدی که ببینی چه روزگار گذشت
خدا به دشمنت ای آشنا نشان ندهد
از آنچه بر سرِمن بی تو باربار گذشت
بهار ۱۳۶۲ کابل
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گریستیم
گوهر بعدی:نمیگنجم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.