هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و اندوه ناشی از آن می‌گوید. او از این که دلش مانند سنگ نیست و تحت تأثیر عشق قرار گرفته، شکایت دارد. عشق او را به چنگ اندوه تبدیل کرده و تنها نوای غم از آن شنیده می‌شود. شاعر از این که امیدش به سرود زندگی خاموش شده و دلش به آهنگ عشق خو گرفته، اظهار ناراحتی می‌کند. او از سرنوشت خود و این که نغمه‌های عشق او را به کجا می‌کشانند، بی‌اطلاع است. در واپسین لحظات زندگی، هنوز آرزوی عشق در سینه‌اش باقی مانده و امشب هوای شرابی را دارد که بتواند او را از غم عشق رها کند. او از این که تمام زندگی‌اش به نوای ماتم تبدیل شده، ابراز ناخشنودی می‌کند و دیگر نمی‌خواهد این آهنگ ناخوش را بشنود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند مرگ، اندوه و ناامیدی ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

نغمه ها

دل از سنگ باید که از درد عشق، ننالد خدایا دلم سنگ نیست
مرا عشق او چنگ اندوه ساخت، که جز غم در این چنگ آهنگ نیست

به لب جز سرود امیدم نبود، مرا بانگ این چنگ خاموش کرد
چنان دل به آهنگ او خو گرفت، که آهنگ خود را فراموش کرد

نمی‌دانم این چنگی سرنوشت، چه می‌خواهد از جان فرسوده‌ام
کجا می ‌کشانندم این نغمه‌ها، که یکدم نخواهند آسوده ام

دل از این جهان بر‌گرفتم دریغ، هنوزم به جان آتش عشق اوست
در این واپسین لحظهٔ زندگی، هنوزم در این سینه یک آرزوست

دلم کرده امشب هوای شراب، شرابی که از جان برآرد خروش
شرابی که بینم در آن رقص مرگ، شرابی که هرگز نیابم بهوش

مگر وارهم از غم عشق او، مگر نشنوم بانگ این چنگ را
همه زندگی نغمهٔ ‌ماتم است، نمی‌خواهم این ناخوش آهنگ را
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:معراج
گوهر بعدی:سرگذشت گل غم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.