هوش مصنوعی: این شعر به واقعه قتل امیرکبیر و تأثیرات عمیق آن بر ایران می‌پردازد. شاعر با تصاویر تکان‌دهنده از طبیعت و عناصر مختلف مانند آب، باد و درختان، احساسات مردم را نسبت به این جنایت تاریخی بیان می‌کند. شعر همچنین به انتظار مردم برای ظهور دوباره شخصیتی مانند امیرکبیر و ناامیدی از این انتظار اشاره دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل توصیفات شدید از خشونت و جنایت تاریخی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد. همچنین مفاهیم سیاسی و اجتماعی پیچیده‌ای دارد که درک آن‌ها به بلوغ فکری نیاز دارد.

امیرکبیر

رمیده از عطشِ سرخ آفتابِ کویر،
غریب و خسته رسیدم به قتلگاهِ امیر.

زمان، هنوز همان شرمسارِ بهت زده،
زمین، هنوز همین سخت جانِ لال شده،
جهان هنوز همان دست بسته تقدیر!

هنوز، نفرین می بارد از درو دیوار.
هنوز، نفرت از پادشاه بد کردار.
هنوز وحشت از جانیان آدمخوار!
هنوز لعنت ، بر بانیان آن تزویر.

هنوز دستِ صنوبر به استغاثه بلند،
هنوز بیدِ پریشیده ، سر فکنده به زیر،
هنوزهمهمه سروها که «ای جلاد!»
مزن! مکش! چه کنی؟ های ؟!
ای پلید شریر!
چگونه تیغ زنی بر برهنه در حمام؟!
چگونه تیر گشایی به شیر در زنجیر!؟

هنوز، آب، به سرخی زند که در رگ جوی،
هنوز،
هنوز،
هنوز،
به قطره قطره گلگونه، رنگ میگیرد،
از آنچه گرم چکید از رگِ امیر کبیر.

نه خون، که عشق به آزادگی، شرف، انسان،
نه خون، که داروی غم های مردمِ ایران.
نه خون، که جوهر سیال دانش و تدبیر.

هنوز زاریِ آب،
هنوزناله باد،
هنوز گوشِ کرِ آسمان، فسونگر پیر!

هنوز منتظرانیم تا ز گرمابه
برون خرامی ۱، ای آفتابِ عالم گیر.

«نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است.
تو را ز کنگره عرش می زنند صفیر!» ۲

به اسب و پیل چه نازی؟ که رخ به خون شستند،
درین سراچه ماتم، پیاده، شاه، وزیر!

چون او دوباره بیاید کسی؟
محال ..... محال،
هزاران سال بمانی اگر،
چه دیر...
چه دیر...!
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:ریشه در خاک
گوهر بعدی:آفتاب و گل...
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.