۳۷۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵۹۴

از مرگ چه اَنْدیشی، چون جانِ بَقا داری؟
در گورْ کجا گُنجی، چون نورِ خدا داری؟

خوش باش، کَزان گوهر عالَم همه شُد چون زَر
مانندهٔ آن دِلْبَر، بِنْما که کجا داری؟

در عشقْ نِشَسته تَن، در عِشرَت تا گَردن
تو رویْ تُرُش با من، ای خواجه چرا داری؟

در عالَمِ‌‌ بی‌رَنگی، مَستی بُوَد و شَنگی
شیخا تو چه دِلْتَنگی؟ با غَم چه هوا داری؟

چندین بِمَخور این غَم، تا چند نَهی ماتم؟
هم رَنگ شو آخِر هم، گَر بَخششِ ما داری

از تابشِ تو جانا، جان گشت چُنین دانا
بِسْمِ اللَّهْ مولانا، چون ساغَرها داری

شَمسُ الْحَقِ تبریزی، چون صافِ شِکَرریزی
با تیره نیامیزی، چون بَحْرِ صَفا داری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.