هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق یا وجود مقدس است. شاعر از ناتوانی خود در رسیدن به معشوق می‌گوید و آرزو می‌کند که بتواند مانند پرگار دور او بگردد. او از خاکساری و بی‌قدری خود سخن می‌گوید، اما همچنان امیدوار است که بتواند به معشوق نزدیک شود. شعر پر از تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق است که احساسات شاعر را به زیبایی بیان می‌کنند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تصاویر پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

غزل شمارهٔ ۲۳

نیست چون بال و پری تا گرد سر گردم ترا
از ته دل گرد سر در هر نظر گردم ترا

می کند بی دست و پا نظارگی را جلوه ات
چون به این بی دست و پایی همسفر گردم ترا؟

کاش چون پرگار پای آهنین می داشتم
تا به کام دل چو مرکز گرد سرگردم ترا

در زمین خاکساری نقش پا گردیده ام
بر امید آن که شاید پی سپر گردم ترا

چون تو هرگز زیر پای خود نمی بینی ز ناز
من به امید چه خاک رهگذر گردم ترا

آفتاب و مه ترا از دور می بوسد زمین
من کدامین ذره ام تا گرد سر گردم ترا

چون ز بی قدری نیم شایسته بزم حضور
چشم دارم حلقه بیرون در گردم ترا

دامن از گرد یتیمی می فشاند گوهرت
چون غبار خاطر ای روشن گهر گردم ترا؟

یک کمر بسته است در ملک سلیمان کوه قاف
من چه مورم تا سزاوار کمر گردم ترا

هر که در هر جا شود گویا به ذکر خیر تو
گرد سر چون سبحه از صد رهگذر گردم ترا

سرمه واری از وجود خاکی من مانده است
بخت سبزی کو، که منظور نظر گردم ترا

گر چه خاکستر شدم، باز از خدا خواهم پری
تا مگر بر گرد سر، بار دگر گردم ترا

حلقه سرگشتگی می افتد از پرگار خویش
ور نه صائب می توانم راهبر گردم ترا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.