هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعاره‌های عمیق، به موضوعاتی مانند عشق، رنج، طبیعت و ناامیدی می‌پردازد. شاعر از عناصری مانند خون، گل، آینه و پرندگان برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی نیاز دارد. همچنین، برخی تصاویر مانند خون و رنج ممکن است برای مخاطبان جوان نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۴۷

می گدازد خون گرمم نشتر فصاد را
می کند از آب عریان، دشنه ی فولاد را

سرو از قمری به سر صد مشت خاکستر فشاند
تا به سنبل راه دادی شانه ی شمشاد را

این گل روی عرق ناکی که من دیدم ازو
دسته ی گل می کند آیینه ی فولاد را

چرخ را آرامگاه عافیت پنداشتم
آشیان کردم تصور ،خانه ی صیاد را

گر چه بی رحم است اما بی بصیرت نیست حسن
نعل گلگون می نماید تیشه ی فرهاد را

باز صائب عندلیبان را به شور آورده ای
بر هم آوازان خود مپسند این بیداد را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.