هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از نقش خود در روشنگری و هدایت مردم سخن می‌گوید. او خود را مانند شمعی می‌داند که برای روشنایی دیگران می‌سوزد و با سخنان گوهربارش، مردم را به سوی حقیقت و سعادت راهنمایی می‌کند. شاعر تأکید می‌کند که دیوان او پر از حکمت و نصیحت است و هیچ هزل و هجوی در آن یافت نمی‌شود. او همچنین از عشق و محبت به عنوان نیرویی برای گرمی و روشنایی در زندگی مردم یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۹۹

نیست در دوران من میخانه حاجت خلق را
بس بود پیمانه من تا قیامت خلق را

کلک گوهربار من داد سخاوت می دهد
باش گو در آستین دست سخاوت خلق را

می کند ایجاد، گفتار بلند اقبال من
گر نباشد رحم و انصاف و مروت خلق را

گر حریف چرخ کم فرصت نگردم، می کنم
مهربان از راه گفت و گو به فرصت خلق را

چون زمین هر چند زیردست و پا افتاده ام
آسمانم از بلندی های فطرت خلق را

سوختم چون شمع تا روشن شد از من عالمی
سرمه من کرد از اهل بصیرت خلق را

هزل و هجو و پوچ نتوان یافت در دیوان من
می رساند فال نیک من به دولت خلق را

چون هما با هر که پیوستم سعادتمند شد
سایه من کرد از اهل سعادت خلق را

عشق را آتش فروزم، حسن را روشنگرم
می نمایم گرم در مهر و محبت خلق را

مستی آرد باده های تلخ و کلک من کند
هوشیار از باده تلخ نصیحت خلق را

حرف حق از دشمنان خود نمی دارم دریغ
می کنم واقف ز اسرار حقیقت خلق را

همچو صیقل صائب از دیوان من هر مصرعی
پاک سازد سینه از زنگ قساوت خلق را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.