هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از نقش خود در هدایت و کمک به مردم سخن میگوید، با وجودی که گاه با بیمهری و ناسپاسی روبهرو میشود. او خود را مانند زنبوری میداند که شهد شیرین به مردم میدهد، اما گاه حرفهای تلخ و نصیحتآمیزش ناخوشایند است. شاعر همچنین اشاره میکند که مردم گاه ارزش او را نمیدانند، مانند مفلسانی که از یوسف تنها حسرت نصیبشان میشود.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
غزل شمارهٔ ۱۰۰
با زمین گیری به منزل می رسانم خلق را
در بیابان طلب سنگ نشانم خلق را
سینه بی کینه ای دارم که چون زنبور شهد
می شود شیرین دهان از کسر شانم خلق را
می کنند از من تهی پهلو چو تیغ آبدار
گر چه از طبع روان، آب روانم خلق را
این گرانجانان سزاوار سبکباری نیند
ورنه از یک ناله از خود می رهانم خلق را
نیست از یوسف به جز حسرت نصیب مفلسان
از بهای خویش بر خاطر گرانم خلق را
چون شراب تلخ، صائب نیست بی کیفیتی
حرف تلخی کز نصیحت می چشانم خلق را
در بیابان طلب سنگ نشانم خلق را
سینه بی کینه ای دارم که چون زنبور شهد
می شود شیرین دهان از کسر شانم خلق را
می کنند از من تهی پهلو چو تیغ آبدار
گر چه از طبع روان، آب روانم خلق را
این گرانجانان سزاوار سبکباری نیند
ورنه از یک ناله از خود می رهانم خلق را
نیست از یوسف به جز حسرت نصیب مفلسان
از بهای خویش بر خاطر گرانم خلق را
چون شراب تلخ، صائب نیست بی کیفیتی
حرف تلخی کز نصیحت می چشانم خلق را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.