۲۲۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۴

هر تنک ظرفی ننوشد خون گرم تاک را
جامی از فولاد باید آب آتشناک را

عقده دل را به زور اشک نتوان باز کرد
گریه نتواند گره از دل گشودن تاک را

عقل در اصلاح ما بیهوده می سازد دماغ
چون جنون دوری از سر می رود افلاک را؟

صائب از فکر گلوسوز تو لذت می برد
هر که می داند زبان شعله ادراک را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.