هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر تضادها و تناقض‌های درونی شاعر است. او از یک سو به خاک و بی‌خودی اشاره می‌کند و از سوی دیگر به عروج و تعالی می‌پردازد. شاعر از رنج‌ها و سختی‌های زندگی می‌گوید، اما در عین حال، این رنج‌ها را به عنوان عاملی برای پاکی و رشد روحی می‌بیند. او از عشق، جذبه‌های معنوی، و تلاش برای درک حقیقت سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به رنج و سختی نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارد.

غزل شمارهٔ ۱۳۰

تن پرستی زیر دست خاک می سازد مرا
بی خودی تاج سر افلاک می سازد مرا

در گره دایم نخواهد ماند کارم چون صدف
شوخی گوهر گریبان چاک می سازد مرا

گر چه چون سوزن گرانی بر زمینم دوخته است
جذبه آهن ربا چالاک می سازد مرا

مدتی شد بار بیرون برده ام زین آسیا
گردش افلاک کی غمناک می سازد مرا

گر نپردازم به خون چون سیل، جای طعن نیست
گرد راه از چهره دریا پاک می سازد مرا

گرم می سازد دل افسرده را زخم زبان
آتش بی مایه ام، خاشاک می سازد مرا

پیش آب زندگی گر مهر بردارم ز لب
غیرت همت، دهن پر خاک می سازد مرا

فرصت خاریدن سر کو، که عشق سنگدل
از گریبان حلقه فتراک می سازد مرا

نیست بر خاطر غبار از رهگذار گریه ام
خاکسارم، دیده نمناک می سازد مرا

اشک تاک از می پرستی عذر خواه من بس است
این رگ ابر از گناهان پاک می سازد مرا

دانه من پشت پا بر خرمن گردون زده است
این رگ ابر از گناهان پاک می سازد مرا

دانه من پشت پا بر خرمن گردون زده است
کی شکار خود جهان خاک می سازد مرا

گر چنین بر خشک بندد کشتی من زهد خشک
بینوا از برگ چون مسواک می سازد مرا

پیچ و تابی کز خط او در رگ جان من است
جوهر آیینه ادراک می سازد مرا

صائب از افسردگی خون در رگ من مرده است
کاوش مژگان آن بی باک می سازد مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.