هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر روحیه‌ی مقاومت و استغنای شاعر در برابر دشمنان و سختی‌های زندگی است. او با وجود تهیدستی و رنج‌های فراوان، خود را مستغنی از نور عاریت می‌داند و با زبان آتشینش، محفل را روشن می‌کند. شاعر از دردها و رنج‌هایش سخن می‌گوید، اما در عین حال، نشان‌دهنده‌ی روحیه‌ای قوی و امیدوار است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات و استعاره‌های به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۸

نیست از دشمن محابا یک سر سوزن مرا
کز دل سخت است در زیر قبا جوشن مرا

هر چه را خورشید سوزد، برنیاید دود ازو
نه ز بی دردی بود از آه لب بستن مرا

با دل روشن، ز نور عاریت مستغنیم
گل فتد از مهر و مه در دیده روزن مرا

داشتم چندین گل بی خار چشم از سادگی
زخم خاری هم نشد روزی ازین گلشن مرا

در کمین دارد پریشان خاطری جمعیتم
پر برون آرد چو موران، دانه در خرمن مرا

با تهیدستی درین دریای گوهر چون صدف
صد یتیم از اشک افتاده است در دامن مرا

از هوای تر شود آیینه ام تاریک تر
هیچ باغ دلگشایی نیست چون گلخن مرا

از نسیم شکر، ناف آهوی مشکین کنم
از دهان شیر سازد چرخ اگر مسکن مرا

از نفس هر چند چون عیسی روان بخشم به خلق
آب می باید گرفت از چشمه سوزن مرا

از زبان آتشینم گر چه محفل روشن است
نیست چون شمع از تهیدستی دو پیراهن مرا

گر چه دارم تازه، روی باغ را در بر گریز
نیست چون سرو از تهیدستی دو پیراهن مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.