هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از شادی و عشق الهی سخن می‌گوید. او از جدایی و هجران شکایت می‌کند و آرزوی وصال با معشوق الهی را دارد. شاعر از عقل و جان سخن می‌گوید و بیان می‌کند که تنها عشق است که می‌تواند انسان را به کمال برساند. او از شمس‌الدین تبریزی به عنوان مرشد خود یاد می‌کند و تأکید می‌کند که تنها راه نجات، عشق است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۶۱۳

ای شادیِ آن روزی، کَزْ راهْ تو بازآیی
در روزَنِ جان تابی، چون ماهْ زِ بالایی

زان ماهِ پُراَفْزایش، آن فارغ از آرایش
این فَرشِ زمینی را چون عَرشْ بیارایی

بَس عاقلِ پابَسته، کَزْ خویش شود رَسته
بَس جان که زِ سَر گیرد قانونِ شِکَرخایی

زین مَنْزِل شش گوشه، بی‌مَرکَب و بی‌توشه
بَس قافله رَه یابَد در عالَمِ بی‌جایی

روشن کُن جانِ من، تا گوید جان با تَن
کِامْروز مرا بِنْگَر، ای خواجهٔ فردایی

تو آبی و من جویَم، جُز وَصلِ تو کی جویَم؟
رونَق نَبُوَد جو را، چون آبْ بِنَگْشایی

ای شادِ تو از پیشی، یعنی زِ همه بیشی
وَاللّهْ که چو با خویشی، از خویشْ نیاسایی

در جُستنِ دل بودم، بر راهِ خودش دیدم
افتاده دَرین سودا، چون مَردمِ صَفرایی

شَمسُ الْحَقِ تبریزی پالود مرا هَجْرت
جُز عشق نبینی گَر صد بار بِپالایی
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.