۲۴۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۵

می کنم از سینه بیرون این دل افسرده را
بشنوم تا چند بوی این چراغ مرده را؟

شب چو خون مرده و سنگ مزارش خواب توست
زنده گردان از عبادت این زمین مرده را

ای گل بی درد، پر زر کن دهان بلبلان
در گره چون غنچه خواهی بست چند این خرده را؟

زنگ هیهات است از پیکان زداید خون گرم
باده چون آرد به حال خود دل افسرده را؟

از ترشرویان شود ماتم سرا دارالسرور
ره مده رضوان به جنت زاهد دلمرده را

باعث آرامش دل گشت صائب خط یار
توتیای چشم باشد خاک، طوفان برده را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.