هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، با زبانی نمادین و عرفانی، به مفاهیمی چون پشیمانی، عشق بی‌پایان، تسلیم در برابر تقدیر و غفلت از حق می‌پردازد. شاعر از فرسودگی جسم و روح، آرزوهای دور و دراز و ناامیدی از دنیای فانی سخن می‌گوید و در نهایت به خاکساری و عبودیت در برابر آفریدگار اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، درک برخی از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۰۷

می کند پامال، تن آخر دل آسوده را
می شود دامن کفن این پای خواب آلوده را

جز پشیمانی ندارد حاصلی طول امل
چند پیمایی مکرر این ره پیموده را؟

آن که دارد آرزوی راه بی پایان عشق
کاش می دید این دل و دست و قدم فرسوده را

می کشد در حلقه فرمان به اندک فرصتی
گوشمال آسمان، گوش سخن نشنوده را

از دل شب می کند در یوزه روز سیاه
دید تا ماه تمام آن روی مشک اندوده را

دل چو غافل شد ز حق، فرمان پذیر تن شود
می برد هر جا که خواهد اسب، خواب آلوده را

کی برابر می کنم صائب به ماه و آفتاب؟
چهره بر آستان خاکساری سوده را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.