هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر درد و رنج عشق و ناملایمات زندگی است. شاعر از دل غمگین خود، دردهای بی‌پایان، بی‌عدالتی در جهان و بی‌توجهی به رنج دیگران سخن می‌گوید. همچنین، به قدرت عشق در دگرگونی جهان اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال سنگین و نامفهوم باشد. همچنین، برخی مضامین مانند بی‌عدالتی و رنج نیاز به درک بالاتری از زندگی دارند.

غزل شمارهٔ ۲۱۴

می کنم از سینه بیرون این دل غمخواره را
چند بتوان در گریبان داشت آتشپاره را؟

خون به جای آب از سرچشمه ها گردد روان
کوه بردارد اگر درد من بیچاره را

عالم افسرده را مشاطه ای چون عشق نیست
صحبت فرهاد آدم کرد سنگ خاره را

می کشد دامن به خون بی گناهان جلوه اش
نیست پروای سلیمان آن پری رخساره را

آسمان آسوده است از بی قراری های ما
گریه طفلان نمی سوزد دل گهواره را

دشمنان خویش را بی عشق دیدن مشکل است
می کنم قسمت به بی دردان، دل صد پاره را

می کند امروز صائب موم نی در ناخنم
من که ناخن گیر می کردم به آهی، خاره را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.