هوش مصنوعی:
این شعر از حسرت و اسارت سخن میگوید و به مفاهیمی مانند غربت، آزادگی، و رنجهای عاطفی میپردازد. شاعر از محدودیتها و دامهایی که زندگی بر سر راه انسان میگذارد، گلایه میکند و به تلاش برای رهایی اشاره دارد. همچنین، درونمایههایی مانند تنهایی، خیانت، و امید به روشنایی در دل تاریکی نیز در آن دیده میشود.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، همراه با اشارات به رنجهای عاطفی و اجتماعی، برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. درک این مضامین نیاز به تجربه و شناخت بیشتری از زندگی دارد که معمولاً در سنین پایینتر کمتر وجود دارد.
غزل شمارهٔ ۲۵۴
گر نظربازی به بال خود کند طاوس ما
جوید از بهر رهایی روزنی محبوس ما
غربت ما دردمندان، پله آزادگی است
نیست جز دام و قفس جای دگر مأنوس ما
پنجه با زور جنون کردن نه کار هر کس است
سنگ می لرزد به خود از شیشه ناموس ما
دست خود را چون صدف بر روی هم نگذاشتیم
تا نشد گنجینه گوهر کف افسوس ما
گر چه یار از حال ما هرگز نمی گیرد خبر
خلوت آیینه خالی نیست از جاسوس ما
تازه گردد در دل پرشور ما داغ کهن
می شود روشن چراغ کشته در فانوس ما
جوید از بهر رهایی روزنی محبوس ما
غربت ما دردمندان، پله آزادگی است
نیست جز دام و قفس جای دگر مأنوس ما
پنجه با زور جنون کردن نه کار هر کس است
سنگ می لرزد به خود از شیشه ناموس ما
دست خود را چون صدف بر روی هم نگذاشتیم
تا نشد گنجینه گوهر کف افسوس ما
گر چه یار از حال ما هرگز نمی گیرد خبر
خلوت آیینه خالی نیست از جاسوس ما
تازه گردد در دل پرشور ما داغ کهن
می شود روشن چراغ کشته در فانوس ما
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.