هوش مصنوعی: این شعر از مولانا جلال‌الدین بلخی است که با استفاده از تصاویر طبیعت و استعاره‌های زیبا، مخاطب را به ترک انزوا، حرکت به سوی رشد و تعالی، و استفاده از فرصت‌های زندگی دعوت می‌کند. شاعر با اشاره به گل، باران، دریا و دیگر عناصر طبیعی، بر اهمیت خروج از محدودیت‌ها و رسیدن به کمال تأکید می‌کند.
رده سنی: 14+ مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده موجود در شعر برای درک کامل، به سطحی از بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۳۰۹

در بهاران از چمن ای باغبان بیرون میا
تا گلی دربار هست از گلستان بیرون میا

چون نمی گردد سری از سایه ات اقبالمند
ای هما در روز ابر از آشیان بیرون میا

قطره باران ز فیض گوشه گیری شد گهر
زینهار از خلوت ای روشن روان بیرون میا

پیش دمسردان زبان گفتگو در کام کش
از غلاف ای برگ در فصل خزان بیرون میا

می شوی از قیمت نازل سبک چون ماه مصر
زینهار از چه به امداد خسان بیرون میا

تیر کج را گوشه گیری پرده پوشی می کند
تا نسازی راست خود را، از کمان بیرون میا

اتفاق رهروان با هم دعای جوشن است
در بیابان طلب از کاروان بیرون میا

با دل خرسند قانع شو ز فکر آب و نان
بهر گندم از بهشت جاودان بیرون میا

زندگی را کن سپرداری به مهر خامشی
چون زبان مار هر دم از دهان بیرون میا

در کنار بحر بیش از بحر می باشد خطر
پا به دامن کش چو مرکز از میان بیرون میا

قطره در اندیشه دریا چو باشد واصل است
هر کجا باشی ز فکر دلستان بیرون میا

تا نسازی قطره بی قیمت خود را گهر
چون صدف از قعر بحر بیکران بیرون میا

نیست حق تربیت صائب فرامش کردنی
در برومندی ز فکر باغبان بیرون میا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.