هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی درباره اهمیت تلاش و پرهیز از غفلت در زندگی دنیوی و امید به پاداش اخروی سخن میگوید. شاعر تأکید میکند که آرامش و آسایش واقعی در آخرت یافت میشود و کسانی که در این دنیا از تلاش بازمیمانند، در آخرت روی آسایش نخواهند دید. همچنین، اشارهای به شهادت و ارزش آن دارد و اینکه رهایی از غربت و رسوایی در آخرت ممکن است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، برخی از اشارات به شهادت و آخرت ممکن است برای کودکان کمسنوسال نامفهوم یا سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۳۱۰
مشو از نفس ایمن تا توانی آرمید آنجا
که بیم این جهانی، می شود یکسر امید آنجا
مگیر آرام اینجا، تا توانی آرمید آنجا
که هر کس گشت کاهل، روی آسایش ندید آنجا
ندارم با سیه کاری ز محشر بیم رسوایی
که از خجلت نخواهد نامه من شد سفید آنجا
ازان خون بر سر تیغ شهادت می شود اینجا
که چون گل، سرخ رو از خاک می خیزد شهید آنجا
غریبی ناگوار از قطع اسباب است بر مردم
نبیند روی غربت هر که رخت خود کشید آنجا
نخورد اینجا ز غفلت هر که روی دست از دنیا
نخواهد از ندامت پشت دست خود گزید آنجا
ز خاموشی گذارد هر که اینجا بر جگر دندان
به جنت می تواند رفت بی گفت و شنید آنجا
کسی کز سایه اش اینجا نیاسود آتشین مغزی
کجا در سایه طوبی تواند واکشید آنجا؟
چو خود را یافتی، در توست هر مطلب که می جویی
به خود هر کس رسید اینجا، به آسانی رسید آنجا
ز دل باشد، گشادی هست اگر در حشر جانها را
که عقل از اندرون خانه می دارد کلید آنجا
مشو صائب ز آه و ناله غافل تا نفس داری
که آه سرد اینجا، سایه ها دارد ز بید آنجا
که بیم این جهانی، می شود یکسر امید آنجا
مگیر آرام اینجا، تا توانی آرمید آنجا
که هر کس گشت کاهل، روی آسایش ندید آنجا
ندارم با سیه کاری ز محشر بیم رسوایی
که از خجلت نخواهد نامه من شد سفید آنجا
ازان خون بر سر تیغ شهادت می شود اینجا
که چون گل، سرخ رو از خاک می خیزد شهید آنجا
غریبی ناگوار از قطع اسباب است بر مردم
نبیند روی غربت هر که رخت خود کشید آنجا
نخورد اینجا ز غفلت هر که روی دست از دنیا
نخواهد از ندامت پشت دست خود گزید آنجا
ز خاموشی گذارد هر که اینجا بر جگر دندان
به جنت می تواند رفت بی گفت و شنید آنجا
کسی کز سایه اش اینجا نیاسود آتشین مغزی
کجا در سایه طوبی تواند واکشید آنجا؟
چو خود را یافتی، در توست هر مطلب که می جویی
به خود هر کس رسید اینجا، به آسانی رسید آنجا
ز دل باشد، گشادی هست اگر در حشر جانها را
که عقل از اندرون خانه می دارد کلید آنجا
مشو صائب ز آه و ناله غافل تا نفس داری
که آه سرد اینجا، سایه ها دارد ز بید آنجا
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.