هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر عشق و جنون عاشقانه است که با تصاویر شاعرانه و استعاره‌های عمیق همراه شده است. شاعر از سودا (عشق دیوانه‌وار) سخن می‌گوید که بر دل و جانش حاکم شده و حتی طبیعت و موجودات دیگر را تحت تأثیر قرار داده است. او از ملامت‌های دیگران نمی‌هراسد و عشقش را با تمام وجود پذیرفته است. همچنین، اشاره‌هایی به رنج‌های عشق و تضادهای درونی دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است و درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۳۱۹

دگر با نوخطی دارد دل من در میان سودا
که دارد در گره هر موی خطش یک جهان سودا

غبار استخوانم سرمه چشم غزالان شد
نمی پیچد سر از سنگ ملامت همچنان سودا

که جز دیوانه من، سایه بید سلامت را
به رغبت می کند با زخم شمشیر زبان سودا؟

یکی صد شد ز سرو خوش خرام او جنون من
چه حرف است این که کم می گردد از آب روان سودا؟

غزالان را به مجنون مهربان دیدم، یقینم شد
که وحشت می برد بیرون ز طبع وحشیان سودا

اگر باید به دشمن رایگان دادن متاع خود
مکن زنهار تا ممکن بود با دوستان سودا

متاع شیشه جانان را دلی از سنگ می باید
ازان دیوانه دایم می کند با کودکان سوا

ز سوز تشنگی هر چند دارد رنگ خاکستر
درون پرده دارد چشمه حیوان نهان سودا

بهار خرمی در پوست دارد نخل بی برگش
به ظاهر گر چه افسرده است در فصل خزان سودا

اگر می داشت مغزی دولت دنیای بی حاصل
همامی کرد هرگز سایه را با استخوان سودا؟

مکش منت ز دست چرب این سنگین دلان صائب
که روغن می کشد از دانه ریگ روان سودا
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.