هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر احساسات عمیق شاعر دربارهٔ رنج‌ها و محدودیت‌های زندگی است. او از نبود فریادرس، دردهای بی‌پاسخ، و انزوای ناشی از ترشرویی مردم می‌گوید. با این حال، امید به رهایی و اعتقاد به قدرت سکوت و صبر نیز در ابیات دیده می‌شود. شاعر از تشبیه‌های زیبایی مانند شعله، قفس، آیینه، و غنچه برای انتقال مفاهیم استفاده کرده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی، استفاده از استعاره‌های پیچیده، و بیان رنج‌های وجودی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. این شعر更适合 افرادی که تجربهٔ زندگی بیشتری دارند و می‌توانند با مضامین آن ارتباط برقرار کنند.

غزل شمارهٔ ۳۴۰

نگردید آتشین رخساره ای فریادرس ما را
مگر از شعله آواز درگیرد قفس ما را

ز بی دردی به درد ما نپردازند غمخواران
همین آیینه می گیرد خبر، گاه از نفس ما را

نچیدم از گرفتاری گلی هر چند از خواری
ز زخم خار و خس دست حمایت شد قفس ما را

اگر چه پنجه ما را، ز نرمی موم می تابد
زبان آهنین در ناله باشد چون جرس ما را

حلاوت برده بود از زندگی آمیزش مردم
ترشرویی حصاری گشت از مور و مگس ما را

گیاه تشنه ما سنگ را در دل آب می سازد
به پای خم برد از گوشه زندان عسس ما را

به مهر خامشی غواص ما امیدها دارد
به گوهر می رساند زود، جان بی نفس ما را

به مردن برنیاید ریشه طول امل از دل
رهایی نیست زیر خاک چون سگ زین مرس ما را

به است از باغ بی گل، گوشه زندان ناکامی
در ایام خزان بیرون میاور از قفس ما را

بهار از غنچه منقار ما برگ و نوا گیرد
به زر چون غنچه گل گر نباشد دسترس ما را

به مهر خامشی کردیم صلح از گفتگو صائب
غباری بر دل آیینه ننشت از نفس ما را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.