هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردهای درونی شاعر می‌پردازد. شاعر از گریه‌های بی‌پایان خود می‌گوید که دریا را تر کرده و از بی‌فایده بودن نصیحت‌های ناصحان سخن می‌راند. او به ناتوانی خود در کنترل احساسات اشاره دارد و از تأثیر اشک‌های آتشین خود بر دریا می‌گوید. شاعر همچنین به قدرت سکوت و درون‌نگری اشاره می‌کند و اینکه هر قطره آب می‌تواند دریا را در خود پنهان داشته باشد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۴۹

اگر چه گریه سرشار من، تر کرد دریا را
غنی بی منت نیسان ز گوهر کرد دریا را

ز حرف پوچ ناصح شورش سودا نگردد کم
کف بی مغز نتواند به لنگر کرد دریا را

چه صورت دارد از انشای معنی، کم شود معنی؟
به غواصی تهی نتوان ز گوهر کرد دریا را

به چشم هرزه خرجم هیچ دخلی برنمی آید
چه حاصل زین که ابر من مسخر کرد دریا را؟

نمی دانم چه بیرون می نویسد از دل پر خون؟
که چشم من ز تار اشک، مسطر کرد دریا را

همان از عهده بی تابی دل برنمی آید
اگر چه کوه صبر من به لنگر کرد دریا را

اگر دریا ز احسان چند روزی داشت سیرابش
ز فلس خویش هم ماهی توانگر کرد دریا را

به خون یک جهان جاندار نتوان غوطه زد، ورنه
به آهی می توان صحرای محشر کرد دریا را

ز فرزند گرامی، می شود چشم پدر روشن
سرشک آتشین من منور کرد دریا را

اگر سیلاب اشک من غبار از دل چنین شوید
تواند خاک ها در کاسه سر کرد دریا را

بود آسودگی در عالم آب از دهن بستن
به ماهی خامشی بالین و بستر کرد دریا را

فرو رو در وجود خویش صائب تا شود روشن
که قدرت در دل هر قطره مضمر کرد دریا را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.