۲۱۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۵۹

مزن بر سنگ پیش سخت رویان گوهر خود را
به هر آیینه تاریک منما جوهر خود را

تو ای پروانه عاجز، تلاش قرب آتش کن
که من از گرمی پرواز می سوزم پر خود را

ازان خورشید بر گرد جهان سرگشته می گردد
که بر فتراک صاحب دولتی بندد سر خود را

کسی تا چند پنهان چون زره زیر قبا دارد
ز بیم تیر باران حسودان جوهر خود را؟

نیم مجنون اگر در دامن گردون نیندازم
نهد گر بر سرم خورشید تابان افسر خود را

نیامد مهر تابان بر سر بالین من صائب
به خون رنگین نکردم تا چو شبنم بستر خود را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.