هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوعاتی مانند تسلیم در برابر قضا و قدر، بی‌اعتنایی به نعمت‌های دنیوی، وحدت و کثرت، و رهایی از تعلقات دنیوی می‌پردازد. شاعر از بی‌اعتنایی به آینده و حالات روحی خود سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که دل او از نعمت‌های رنگارنگ دنیا سیاه می‌شود. همچنین، او به دنبال وحدت است و کثرت را نمی‌پذیرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به تفسیر و تأمل دارند که برای سنین پایین مناسب نیست.

غزل شمارهٔ ۴۸۶

می شود راز دل از جبهه نمایان ما را
نیست چون آینه پوشیده و پنهان ما را

تیرباران قضا را سپر تسلیمیم
نیست چون شیر محابا ز نیستان ما را

حال ما را غم آینده مشوش نکند
در بهاران نبود فکر زمستان ما را

به نسیمی سر شوریده خود می گیریم
نیست چون شمع تعلق به شبستان ما را

تخم نیرنگ بود هر چه ز یک رنگ گذشت
دل سیه می شود از نعمت الوان ما را

نعمت آن است که چشمی نبود در پی آن
چشمه خضر ترا، دیده گریان ما را

دانه را وحشی ما دام بلا می داند
نتوان بنده خود کرد به احسان ما را

نیست وحدت طلبان را سر کثرت صائب
شاهی مصر ترا، گوشه زندان ما را
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.